جدول جو
جدول جو

معنی تپه لری - جستجوی لغت در جدول جو

تپه لری
(تَپْ پَ لُ)
دهی از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان است که در بیست و نه هزارگزی شمال باختری کرمانشاه واقع است. دشتی سردسیر است و 41 تن سکنه دارد آب آن از رود خانه رازآور ومحصول آن غلات و حبوبات دیمی و برنج و لبنیات است و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. در فصل خشکی میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تِ پِ لِ)
شهری به آلبانی که بر کنار رود ’ویوزا’ واقع است و 2000 تن سکنه دارد و موطن علی پاشا است. سامی بیک نام این شهر را ’تیه دلن’ وضبط فرنگی آن را ’تپه لن’ آورده و افزاید: قصبه ای است در آلبانی در خطۀ ’طوسقه لق’ و این قصبه حاکم نشین سنجاق ’ارکری’ از ولایت یانیه است و در شمال ارکری بفاصله 27 هزار گز و در شمال غربی نهر یانیه بفاصله صدهزار گز و در ساحل غربی نهر ’ویوسه’ قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(تْ رِ)
شهر و مرکز ناحیه ای است در ایالت کیوی و در قلمرو دولت آزادایرلند قرار دارد. صاحب قاموس اعلام ترکی در ذیل ترالیه آرد: قصبه ای است در ناحیۀ مونستر از ایرلند که در ساحل رود لبه قرار دارد و از مصب همین رود که در ساحل اقیانوس اطلس واقع است 2 هزار گز فاصله دارد. این قصبه مرکز ایالت کیوی است و 12500 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ رَ)
دهی از دهستان قلعه کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان است که در بیست و یکهزار و پانصد گزی خاور سنقر و کنار راه فرعی سنقر به اسدآباد واقع است کوهستانی و سردسیر است و 235 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه است و محصول آنجا غلات و حبوبات و دیمی و کتیرا است و شغل اهالی زراعت و قالیچه و جاجیم و پلاس بافی است. راه فرعی بسنقر دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ سَ)
دهی از دهستان کلباد بخش بهشهر شهرستان ساری است که در بیست و پنج هزار و پانصدگزی خاور بهشهر و یکهزار و پانصدگزی جنوب شوسۀ بهشهربگرگان واقع است. کوهستانی و جنگلی و معتدل و مرطوب است و 180 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آن برنج و غلات و مرکبات و توتون و سیگار و صیفی است و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ خِ)
دهی از دهستان چمچال بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان است که در بیست و پنج هزارگزی باختر صحنه و چهار هزارگزی خاور شوسۀ کرمانشاه به سنقر قراردارد. دشتی سردسیر و معتدل است و 30 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه دینور و محصول آن غلات و برنج است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ زَ)
دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان است که در هیجده هزارگزی شمال خاوری کوزران و دو هزارگزی رود خانه قره سو واقع است. سردسیر است و 90 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول آنجا غلات و حبوبات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ سُ)
دهی از بخش پشت آب شهرستان زابل است که در هفتاد و چهار هزارگزی شمال بنجار و شش هزارگزی باختری راه مالرو شغالک به زابل واقع است. جلگه ای گرم و معتدل است و 205 تن سکنه دارد آب آن از رود هیرمند و محصول آن غلات و لبنیات و چرم گاو است و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و گلیم و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَسَ)
در قسمت سفلای معبر قزلق جزو کوهستانها وییلاقهای شاه کوه و ساور. رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 127 و ترجمه وحید ص 169 شود
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ عَ رَ)
دهی از دهستان شهرکی است که در بخش شیب آب زابل و هیجده هزارگزی شمال خاوری سکوهه و هیجده هزارگزی خاور شوسۀ زاهدان به زابل واقع است. جلگه ای گرم و معتدل است و 152 تن سکنه دارد. آب آن از رود هیرمند و محصول آن غلات ولبنیات است و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ عَ)
دهی از دهستان سلگی شهرستان نهاوند است که در سی و دو هزارگزی باختر شهر نهاوند و چهارده هزارگزی جنوب باختری شهرک واقع است کوهستانی و سردسیر است و 68 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول آنجا لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گوسفندداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَگَ)
دهی از دهستان بابالی، بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد است که در دو هزارگزی شمال باختری چقلوندی و یکهزار گزی باختر راه فرعی چقلوندی به بروجرد واقع است. جلگه ای سردسیر و مالاریائی است و 420 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه بابالی و محصول آن غلات و لبنیات و صیفی است و شغل اهالی آن جا زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان چادربافی است و راه مالرو دارد. ساکنان آن از طایفۀ پیرداده بیرالوند بوده و در خانه سکونت دارند و برای تعلیف احشام به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ لَ لَ)
دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان است که در دو هزارگزی جنوب خاوری کوزران و کنار راه فرعی کوزران به چهار زبر واقع است. دشتی سردسیر است و 180 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول آنجا غلات و حبوبات دیم و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل میتوان برد ودر زمستان اکثر سکنۀ آنجا به گرمسیر حدود مرز ایران و عراق میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ مَ)
دهی از دهستان باراندوزچای است که در بخش حومه شهرستان ارومیه و در بیست و شش هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و یکهزار و پانصدگزی خاور شوسۀ مهاباد به ارومیه واقع است. جلگه ای معتدل و سالم است و 369 تن سکنه دارد. آب آن از درین قلعه و محصول آن غلات و توتون و انگور و حبوبات و چغندر است شغل اهالی آنجا زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. راه ارابه رو دارد و از شوسۀ مهاباد میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ لُ)
دهی از بخش روانسر شهرستان سنندج است که در نوزده هزارگزی جنوب خاوری روانسر و یکهزار گزی باختر راه اتومبیل رو کرمانشاه به روانسر واقع است، دشتی سردسیر است و 169 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه قره سو و محصول آنجا غلات و صیفی است و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
گونه ای از بستن روسری که به جای گره زدن از زیرچانه، از پشت
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا تپه، بالای بلندی، مزرعه ای در شمال بالا جاده که زمانی
فرهنگ گویش مازندرانی